رضا کلانتری
هوام دوباره پسه ... https://t.me/rezak68
تصاویر ویژه روز ( <-PostCategory-> )



تصاویر ویژه روز 

 

تصاویر,تصاویر زیبا,تصاویر روز,عکسزنان ارتشی افغانستان در شهر هرات


 

تصاویر,تصاویر زیبا,تصاویر روز,عکس یک فستیوال سنتی در سانتیاگو


 

تصاویر,تصاویر زیبا,تصاویر روز,عکس صندوق های رای انتخابات سراسری در اردن


 

تصاویر,تصاویر زیبا,تصاویر روز,عکسخشک کردن نایلون های بازیافتی در کارگاهی در لاهور پاکستان


 

تصاویر,تصاویر زیبا,تصاویر روز,عکسنمایش یک مجسمه جالب ساخت هنرمند فرانسوی در نمایشگاهی در سنگاپور


 

تصاویر,تصاویر زیبا,تصاویر روز,عکس کادیلاک اِی تی اس مدل2013


 

تصاویر,تصاویر زیبا,تصاویر روز,عکس مرد ماهیگیر از صید به ساحل بازگشته است- خلیج بنین، غرب آفریقا


 

تصاویر,تصاویر زیبا,تصاویر روز,عکسکمک یک دختر 11 ساله هندی به پدرش


 

تصاویر,تصاویر زیبا,تصاویر روز,عکسمه گرفتگی شهر سانفرانسیسکو آمریکا


 

تصاویر,تصاویر زیبا,تصاویر روز,عکسنیایش راهبان بودایی در معبدی در تایلند



+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:35 توسط رضا کلانتری |

مطالب پيشين
, ساعت 17:35" > تصاویر ویژه روز


چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟ ( <-PostCategory-> )



چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟

 

 

چگونه آهسته آهسته عاشق شویم

 

شاید بتوانیم از عشق به عنوان قدیمی ترین مفهوم بشری یاد کنیم و حتی ممکن است گاهی در حیوانات نیز رفتارهایی ببینیم که بشود آنها را عشق تلقی کرد.

 

عشق از آن واژه هایی است که ابهامات زیادی دارد و تعاریف بسیاری از آن کرده اند. یکی از مباحثی که با عشق مطرح می شود، بحث دوست داشتن است و برخی این دو را یکی می دانند، ولی به نظر می رسد که عشق چیزی فراتر و بیشتر از دوست داشتن باشد، چرا که ما خیلی ها را دوست داریم اما عاشق آنها نیستیم و خیلی ها هم هستند که نسبت به آنها کشش داریم ولی لزوما آنها را دوست نداریم و وقتی نیستند برای ما مهم نیست. به همین دلایل می توانیم بگوییم بین دوست داشتن و عشق تفاوت وجود دارد.

 

اصغر فروع الدین عدل، دکترای روان شناسی و خانواده درمانگر در این باره می گوید: عشق؛ احساس یا هیجان مثبتی است که اگر انسان تجربه اش کرده باشد، آن را دوست دارد. انسان ها هم از عاشق شدن و هم از معشوق بودن لذت می برند، چرا که هیجان عشق خوشایند است. برخی عشق را یک پدیده ناسالم می دانند و فکر می کنند این مقوله فرا رفتن یا خارج شدن از هنجارهاست، اما باید گفت که هم عشق سالم وجود دارد و هم عشق ناسالم. انسان ها دوست ندارند تنها باشند و این حس انسان را از تنهایی می رهاند، چرا که تنهایی احساس ناامنی به ما می دهد، ولی با کسی بودن و حتی فکر با کسی بودن به ما آرامش می دهد. نیاز به صمیمیت و ارضای نیاز های عاطفی ما را به سمت ارتباط با افراد می کشاند.عدل می افزاید:

 

بخش روانی انسان از تفکر و هیجان و رفتار تشکیل شده است و در عشق این سه با هم به شکل پیچیده ای ترکیب شده اند و کار می کنند. هم جنبه های شناختی و فکری و هم جنبه های هیجانی و هم ابعاد رفتاری عشق بشدت این سه حوزه را درگیر می کند و زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.

 

ما وقتی می توانیم عاشق شویم که با احساس های خودشیفتگی و خودفریفتگی مان کنار بیاییم و بر آنها غلبه کنیم تا بتوانیم به کسی فکر کنیم و او را وارد زندگی خود کنیم. اگر می خواهیم عشق سالم داشته باشیم باید بتوانیم تنها هم زندگی کنیم. انسانی که می تواند تنها زندگی کند و با تنهایی خود کنار بیاید، بهتر می تواند در روابط خود با عشق وارد شود و اگر کسی تنهایی برایش یک فاجعه باشد، ممکن است در رابطه عاشقانه ای ناسالم وارد شود.

 

دکتر عدل، عشق را قابلیت درونی اهدای بخشی از وجود خود به افراد یا حتی به عقاید و آرمان ها به جای خودخواهی و حفظ همه چیز برای خود می داند. در این تعریف عشق فراتر از انسان ها رفته و ممکن است انسان عاشق یک آرمان یا عقیده باشد.

 

 

● جنبه های جذابیت

 

وقتی صحبت از عشق و دوست داشتن می شود یعنی دو نفر به طرف هم جذب می شوند. جذب افراد به هم دارای جنبه هایی است که هر چه در انسان ها بیشتر باشد احتمال جذب شدن آنها به هم بیشتر خواهد بود.



▪ عدل این جنبه ها را این گونه می شمرد:


۱) جذابیت جسمانی: دو فرد باید برای هم جذابیت ظاهری داشته باشند که این جذابیت لزوما زیبایی نیست، ممکن است فردی که زیبا نیست به دل فردی بنشیند و به اصطلاح دلنشین باشد. انسان ها به افرادی که برایشان جذابیت جسمانی دارند بدون این که اطلاعات دیگری از آنها داشته باشند، ویژگی های مثبت تری را نسبت می دهند و بیشتر به سمت آنها جذب می شوند.


۲) مجاورت: انسان هایی که در یک منطقه زندگی می کنند، احتمال این که به هم علاقه مند شوند بیشتر است. اشتراک در محل زندگی، محل تحصیل، محل کار با تعداد دیدارها و برخوردها و امکان علاقه مند شدن رابطه مستقیم دارند. البته امروز با وجود اینترنت و... این جنبه تحت تاثیر قرار گرفته است اما با این حال باز هم از جنبه های جذابیت محسوب می شود.

 

۳) شباهت: هرچه انسان ها از لحاظ جسمی، عاطفی، اخلاقی، عقیدتی، هوشی، فرهنگی و... شباهت های زیادی به هم داشته باشند به احتمال بیشتری جذب همدیگر خواهند شد.

جنبه های دیگری نیز نظیر باکفایتی، باهوشی، جایگاه اجتماعی و تحصیلات بالا، طی کردن اوقات خوش با هم، داشتن مهارت های شنیدن، محبوبیت و دلنشینی و گاهی متفاوت بودن هم می تواند در جذابیت تاثیر داشته باشد.

 


● چند نکته راجع به عشق

 

عشق ویژگی هایی دارد که در همه مشترک است و به قول دکتر عدل این ویژگی ها عبارتند از:

 

۱) دلبستگی و نیاز به یکدیگر (زندگی بدون او برایم سخت است).

 

۲) اهمیت داشتن (حاضرم هر کاری برایش انجام دهم).

 

۳) ایجاد تحمل برای خطاهای یکدیگر (با این که از کارش ناراحت شدم اما چون عاشقش هستم او را می بخشم).

 

۴) اعتماد و امنیت به طوری که می تواند رازهایش را برای او بگوید (من هر حرفی را به او می گویم و در کنارش احساس امنیت می کنم).

 

به گفته این روان شناس، اینها ویژگی هایی است که وقتی عاشق می شویم در ما ایجاد می شود. اما به غیر از این ویژگی ها عاشق شدن در ما احساس های مثبت و منفی نیز ایجاد می کند که می توان احساس های مثبت را مانند شادی و شور و نشاط که معمولا در اوایل عاشق شدن اتفاق می افتد، تجربه کرد و احساس های منفی نیز مثل دلتنگی و بی قراری و عدم تمرکز بر کار و درس و... گاهی نیز احساس های دوسوگرا و متناقض مثل عشق و نفرت که بیشتر در زن ها پیش می آید اتفاق می افتند.

 

عدل می گوید: معمولا افراد عشقشان را به این اشکال به هم ابراز می کنند؛ ابراز محبت، تبادل پاداش ها و کارهایی که برای هم می کنند، حمایت های عاطفی و اخلاقی و صبر و تحمل در قبال کارهای ناخوشایند طرف مقابل. با این حال با توجه به معانی و تعابیری که ما از عشق داریم، می توانیم با این خطرات نیز مواجه شویم که شامل هوس، درگیر شدن با فرد نامتناسب، ندیدن عیوب، ماجراجویی، تبدیل کردن رابطه به یک درام و ادامه دادن رابطه به رغم بدرفتاری های طرف مقابل می شود.

 

 

● عشق های ناسالم

 

دکتر عدل اظهار می کند که بیشتر عشق ها ناسالم است. به دلیل این که بیشتر آدم ها گره ها و کمبودهایی در درون خود دارند که باعث افتادن آنها در روابط ناسالم می شود.

 

در عشق های ناسالم ابراز عشق یا نیاز فرد نسبت به رابطه بسیار شدید است. عشق های زودهنگام و شدت یافته معمولا مشکل ایجاد می کنند.

 

فردی که فکر می کند اگر معشوق کسی نشود، بسیار بدبخت و بیچاره است معمولا گرفتار عشق های ناسالم می شود.

 

فردی که به طرف مقابلش حکم می کند که تو باید فقط عاشق من باشی و نمی توانی حتی به اشیا یا فعالیت های خود عشق بورزی نیز عشقی ناسالم را تجربه خواهد کرد.

 

عدل همچنین ادامه می دهد: عشق بی قید و شرط به طوری که (هر کاری کردم باید مرا دوست داشته باشی)، عکس العمل های تند در مواقعی که با عدم عشق متقابل روبه رو می شویم، سیری ناپذیری در انتخاب عاشق و معشوق به طوری که فرد به یک نفر اکتفا نکند، ناتوانی در عشق ورزیدن به طوری که فرد به رغم داشتن عشق نتواند آن را به شکل مناسب ابراز کند، ترس از پذیرفته نشدن و این تفکر که من ارزش عشق را ندارم، ترس از وابستگی، اجبار در عشق متقابل به این صورت که (چون من عاشق توام پس تو نیز باید عاشق من باشی)، جلب ترحم و دلسوزی در رابطه مثلا با مریض جلوه دادن خود، توسل به تهدید در اجبار فرد به ایجاد رابطه مثل تهدید به خودکشی و... خواسته من به خواسته های تو و دیگران ارجحیت دارد (باید همیشه مرا در اولویت قرار دهی) و من همیشه مهم ترین فرد در زندگی تو هستم همه اینها از مصادیق عشق های ناسالم است.

 

این روان شناس، ریشه عشق های ناسالم را در بچگی و روابط ما با والدینمان می داند و اضافه می کند: وقتی نیاز های ما در رابطه با والدین بخوبی ارضا نشود و محبت کافی ندیده باشیم، به طور ناخودآگاه عشق به والدین را در بیرون جستجو می کنیم و می خواهیم کمبودها و معایبی که در روابط با والدینمان داشته ایم، در روابط عاشقانه خود جبران کنیم. رابطه بین ما و والدینمان دلبستگی است. دلبستگی یک اتفاق است که بین کودک و مراقب مستقیمش که معمولا مادر است، می افتد. این دلبستگی می تواند به اشکال مختلف باشد و نسبت به شکل آن در ما مشکلاتی ایجاد کند یا باعث رشد ما شود.

 

 

● عدل انواع دلبستگی را این گونه توضیح می دهد:

 

▪ دلبستگی ایمن: وقتی ما با والدین خود دلبستگی ایمن پیدا می کنیم که محبت و مراقبت و صمیمیت و اعتماد بین ما برقرار است و والدین تمام نیاز های عاطفی کودک خود را ارضا می کنند (البته این روند در سنین مختلف متفاوت است و تقریبا تا ۲ سالگی به تمام نیاز ها باید پاسخ مثبت داد و بعد از آن شکل پاسخ به نیاز ها متفاوت می شود) در این حالت ما در بزرگسالی به طور مناسبی وارد روابط می شویم، چرا که با والدین خود مشکلی در زمینه دلبستگی نداریم.

 

▪ دلبستگی دوری جو: اما اگر والدین پر توقع، بی اعتنا و عیب جو داشته باشیم در روابط خود نیز دچار شک و تردید به محبت و احساس افراد می شویم، چرا که همواره به احساس والدین خود نیز نسبت به خودمان مشکوک بوده ایم.

 

▪ دلبستگی مقاوم: اگر والدین غیرقابل پیش بینی و غیرمنصف باشند، احساس های شدید که در پس آن حسادت و ترس و خشم است در بزرگسالی حاصل می شود.

 

هرگونه مشکلی در روابط ما با والدینمان در دوران بچگی روی روابط ما در بزرگسالی تاثیر می گذارد. اگر کسی در ارتباط عاشقانه اش دچار مشکل است، باید ارتباطش را با والدینش در کودکی و بزرگسالی بررسی کند و مشکلات را حل کند، حتی گاهی نیاز به روان درمانی و بررسی گره های روحی در خردسالی لازم می شود که باید از یک متخصص کمک گرفت.

 


● باورهای غلط و عشق های بی سرانجام

 

دکتر عدل می گوید: بسیاری از افراد درباره عشق اشتباه فکر می کنند و باورهای غلطی در مورد آن دارند که باعث بروز مشکل در روابط آنها می شود که برخی آنها عبارتند از:

 

۱) عشق حقیقی بر همه چیز فائق می آید. (عشق که باشد همه چیز مهیاست و هر اختلافی را می توان حل کرد).

 

۲) عشق در نگاه اول. (من با اولین نگاه عاشق او شدم).

 

۳) عشق فقط یک بار. (فقط یک فرد وجود دارد که نیمه گمشده من است و اگر رابطه ام با معشوقم به هم بخورد دیگر کسی نیست که بتوانم با او ارتباط برقرار کنم).

 

۴) معشوق مسوول برآورده کردن همه نیازهاست. (معشوق من باید تمام نیازهای من را بر طرف کند و باید جای همه کس را برایم در زندگی پر کند، به طوری که من دیگر نیازی به دوست و خانواده و... نداشته باشم).

 

۵) جاذبه جنسی همان عشق است.

 

این روان شناس می گوید: برخی عشق ها بی سر انجامند مثل عشق نابرابر و یکطرفه. عاشق توانایی های بالقوه شدن (فردی که با هوش است ولی بیکار)، عشق به عنوان نجات طرف مقابل (عاشق افراد ناتوان شدن برای کمک به آنها مثل یک فرد معتاد)، عشق به عنوان معلم و شاگردی (یادگیری یک طرفه از یک فرد)، عشق به دلایل بیرونی (تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی)، عشق با حداقل تفاهم (بدون هیچ چیز مشترک)، انتخاب براساس کمبودهای روابط قبلی (مقایسه با رابطه های قبلی)، عشق بدون دسترسی به معشوق (عاشق کسی شدن که در کشور دیگری زندگی می کند)، این عشق ها به احتمال زیاد به سرانجام نمی رسند و افراد را دچار مشکلات متعددی در روابط و زندگی می کنند.

 

وقتی به عشق فکر می کنیم همیشه داستان های زیبا و افسانه های عاشقانه به یادمان می آید، اما باید به یاد داشته باشیم که عشق در زندگی واقعی با عشق در فیلم ها و داستان ها متفاوت است و ممکن است گاهی زندگی ما را بسیار لذت بخش یا بسیار زجرآور کند، پس کمی آهسته تر و محتاط تر در مسیر پر خطر عشق گام برداریم.




+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:34 توسط رضا کلانتری |

مطالب پيشين
, ساعت 17:34" > چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟


زنان و ازدواج سنتی و مدرن ( <-PostCategory-> )



زنان و ازدواج سنتی و مدرن

 

 

زنان و ازدواج سنتی و مدرن

 

در هر جامعه‌ای خوب و بد، هنجار و ناهنجار و یا شرافتمندانه و ننگ‌بار جز ارزشهای تعیین شده اجتماعی هستند، در واقع ارزشهای اجتماعی به عوامل و عناصری گفته می شود که اکثریت جامعه به اهمیت و اعتبار معتقدند. به طور کلی هر چیزی که برای یک نظام اجتماعی مورد نیاز، محترم و مقدس، خواستنی و مطلوب تلقی شود، جزء ارزشهای آن جامعه است و ازدواج یکی از ارزشهای قابل پذیرش در کشور ماست.

 

ازدواج به عنوان یک پدیده اجتماعی از جهات گوناگونی قابل بررسی ست، با توجه به اهمیت و تاثیر جریان زناشوئی بر جنبه های مختلف زندگی بررسی و مطالعه در خصوص ازدواج امری مهم و ضروری شمرده شده و از آنجا که تغییرات بنیادی و اجتماعی در هر جامعه ای، در روابط افراد تاثیر فراوانی دارد پدیده ای مثل ازدواج بسیار حائز اهمیت است.

 

طبق آنچه بسیاری از کارشناسان عنوان کرده اند ازدواج در درجه نخست یک قرارداد اقتصادی و اجتماعی بین دو انسان است که وقتی به اوج هماهنگی در امور مهم رسیدند، به آن متعهد می شوند.

 

البته نوع ازدواج و آشنایی در جوامع متفاوت است و در یک جامعه مدرن دو نفر ممکن است دوستان بسیار خوبی برای همه باشند اما هیچ وقت با یکدیگر ازدواج نکنند اما در جامعه سنتی زن و مرد قبل از ازدواج نباید بینشان دوستی باشد در واقع هر گونه رابطه ای قبل از ازدواج ممنوع بوده و حتی در برخی از خانواده ها که ریشه مذهبی قوی دارند گناه محسوب می شود.

 

گرچه در حال حاضر رابطه زنان و مردان در جامعه ما تغییرات فراوانی یافته و زنان به آسانی در کنار مردان به فعالیت می پردازند و در عرصه های اجتماعی فعالیت بسیاری داشته، همچنین در عرصه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز ارتباط گسترده تری را تجربه می کنند اما این گونه زندگی و باور هنوز به طور کامل تمام جامعه را فرا نگرفته است.

 

در خصوص مسئله ازدواج می توان گفت که همچنان نگاه سنتی نسبت به ازدواج در کشور ما حاکم است که البته بخش وسیعی از این نگاه ناشی از تأملات مذهبی ست و نیمی از مردان و زنان ما به شکل سنتی فکر می کنند و همچنین خانواده هایی که به این نحو ازدواج می کنند فراوانند.

 

از سوی دیگر نیز آداب و سنن حاکم بر جامعه باعث شده ازدواج زنان در سنین پایین تری اتفاق افتاده که البته از طرف دیگر تمایمل شدید گزینش همسر جوان از جانب مردان نیز در این میان بی تاثیر نیست.

 

از آنجا که خانوده مهمترین بستر در نهادینه شدن سنت ها و آداب و رسوم فرهنگی و پایداترین و قدیمی ترین عامل در زمینه رشد و تربیت انسان و همچنین شناخت زمینه های مختلف برای ازدواج جوانان به خصوص دختران است، متأسفانه نخستین مشکل و بزرگترین مسئله، عدم شناخت ابعاد شخصیت زن از بعد انسانی است.

 

با یادآوری اینکه سهم عمده زنان در رفاه خانواده و پیشرفت جامعه تا به حال بطور کامل شناخته نشده اما مطمئناً اهمیت نقش اجتماعی زنان و نقش والدین در خانواده و تربیت و رشد کودکان قابل تأمل است. البته ناگفته نماند که تحقیقات فراوانی نشان داده است که دلیل بسیاری از طلاق ها و جدایی های امروزه در کشور ما ناشی از ازدواج به شکل مدرن است یعنی دوستی و آشنایی قبل از ازدواج!

 

نباید فراموش کرد که امروزه تنها جنبه‌های بیرونی زندگی ما نیست که تغییر کرده، بلکه دگرگونی و تغییر در شخصی‌ترین و خصوصی‌ترین جنبه‌های زندگی ما نیز ریشه دوانیده است؛ تا جایی که ازدواج‌های سنتی دیروز، جای خود را به همسرگزینی آزاد امروز داده است.

 

طی سال‌های گذشته همراه با تغییرات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که در جامعه ما روی داده، بسیاری از ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی نیز دستخوش تغییر و دگرگونی شده است که حتی گاهی با باورهای گذشته همخوانی چندانی نداشته و حتی در تعارض با آن‌ها نیز قرار می گیرد که ازدواج سنتی یکی از این ارزشهاست.

 

در واقع تغییرات به وجود آمده در زمینه شیوه‌های همسریابی و ازدواج جوانان،بسیاری از خانواده‌ها را با مسایل متعددی روبه‌رو کرده ساخته به نحوی که آنها در دوراهی ازدواج سنتی و مدرن دچار سرگردانی شده اند

 

در گذشته ازدواج ها به صورت سنتی انجام می گرفت که امروزه با گذشت زمان و ارتباط با کشورهاى اروپایى و... گونه دیگرى از ازدواج که از آن به ازدواج مدرن یاد می‌شود، در جامعه ما سایه انداخته است، دراین گونه ازدواج‌ها که بیشتر درمیان کشورهاى غربى رایج است و مطابق با فرهنگ و سنت‌هاى این گونه کشورها است، دختر و پسر پس از آشنایى و دوستى با یکدیگر مدتى در کنار هم زندگى کرده و یا به دوستى و برقرارى رابطه‌اى عاطفى می‌پردازند و در نهایت درصورت وجود هماهنگى و رضایت میان آنها اقدام به ازدواج می‌کنند و این همان چیزی ست که بدون توجه به ریشه های مذهبی و فرهنگی ما در کشورمان ریشه دوانیده است.

 

اینکه آیا جامعه ما با توجه به مسائل مذهبی و فرهنگی پذیرای ازدواج مدرن است یا خیر؟ سؤالی ست که باید پیش از بروز مشکلات جدید و جبران ناپذیر به آن پاسخ داد!

 

برخی از متخصصان عقیده دارند، نمی‌شود بین ازدواج سنتى و مدرن مشخص کرد که به طور قطع کدامیک موفق‌تر است اما براساس آمار طلاق و نگاه به اظهارنظرهاى نمونه‌هایى که به صورت سنتى یا مدرن ازدواج کرده‌اند، پى می‌بریم که با توجه به فرهنگ کشورمان ازدواج های سنتی کمتر دچار اشکال می شود.

 

دکتر شهلا کاظمی‌پور عضو هیئت علمى دانشکده علوم اجتماعى دانشگاه تهران در این خصوص اظهار داشته: هر چند در گذشته جامعه کوچکتر و بسته‌تر بود، امّا شیوه‌ی انتخاب همسر ساده‌تر و دوام و بقاى زناشویى نیز بیشتر بود. به همراه گسترش جوامع و توسعه شهرنشینى و افزایش تحصیلات به تدریج از سهم ازدواج‌هاى سنتى کاسته شده و به طرف ازدواج‌هاى مدرن حرکت می‌شود ولى این تحول به ‌یکباره بیانگر یک ازدواج مدرن نیست.

 

وی معتقد است: به هر حال اکنون بسیارى از جوانان متقاضى ازدواج مدرن هستند زیرا خود همسرشان را انتخاب می‌کنند ولى تنوع فرهنگى، ضعف شناخت از یکدیگر و صرفاً شناخت‌هاى ظاهرى و تکیه کردن به ‌یک سرى از معیارهاى کمّى باعث شده است ازدواج‌هاى مدرن در جامعه‌ی ما آسیب‌پذیر باشند.

 

در هر حال نباید فراموش کرد که ازدواج در دین وآیین ما سنتی ست الهی و باید آن را به بهترین نحو پاس داشت.

 

 

 




+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:31 توسط رضا کلانتری |

مطالب پيشين
, ساعت 17:31" > زنان و ازدواج سنتی و مدرن


زنان در جستجوی قدرت یا عشق؟ ( <-PostCategory-> )



زنان در جستجوی قدرت یا عشق؟

 

 

زنان درجستجوی قدرت یا عشق

 

فمنیسم به عنوان یکی از سکه های رایج زمانه، ازجمله تمهیداتی است که گروه های صاحب منافع به منظور سیطره بر روح و روان زنان و در نتیجه واداشتن آنها به دنبال کردن ایده آل هایی که آنها برایشان ترسیم می کنند، ابداع کرده اند.

 

در دهه 1990، فمینیسم غربی به عنوان یک تولید كننده و منتشر كننده متون و پیامهای فرهنگی ‌توانست با اتكا بر قدرت ابزار انتقال پیام، متون و رسانه‌هایی كه در اختیار دارد، از راههای گوناگون مانند تولیدات انتشاراتی (كتاب و مجله) به زبان اصلی یا ترجمه شده، تولیدات بصری (فیلم و عكس و مانند آنها)، تولیدات صوتی (برنامه‌های رادیویی)، وب‌سایت‌های اینترنت و ... و همچنین تأثیرات غیرمستقیم‌تر مانند انتشار اخبار از اقدامات فمینیستها در رسانه‌های جهان و نفوذ در نهادها و سازمانهای بین‌المللی و مانند آن به ذهنیت زنانی كه به تدریج اما به شكلی فزاینده با این گفتمان روبرو می شوند سامان دهد و عملاً به گفتمان هژمونیک نزد بخشی از زنان (یعنی زنان روشنفكر و تحصیلكرده جهان سومی) تبدیل شود.

 

فمنیسم را می توان واکنش زن غربی مدرن در برابر فرهنگ به جای مانده از عصر سنت اروپایی دانست. این واژه گاهی به جنبش های سازمان یافته برای احقاق حقوق زنان و گاه به نظریه ای که به برابری زن و مرد از جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی معتقد است معنا کرده اند.

 

فمنسیم از این نقطه آغاز میکند که زنان سرکوب میشوند و این سرکوبی مسئله مهمی است. اقتدار مردان آزادی عمل زنان را محدود میکنند چون مردان امکانات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیشتری را دراختیار خود دارند. سنگ بنای فمنیسم دفاع از حقوق زنان است. تمامی صور فمنیسم این را تصدیق میکنند که زنان انسان هستند نه عروسک، برده ، شی و یا حیوان .

 

فمنیسم را می توان واکنش زن غربی مدرن در برابر فرهنگ به جای مانده از عصر سنت اروپایی دانست. این واژه گاهی به جنبش های سازمان یافته برای احقاق حقوق زنان و گاه به نظریه ای که به برابری زن و مرد از جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی معتقد است معنا کرده اند

 

در میان جریانات فمنیسم نسبت به تفاوت های میان زن و مرد دو نحوه برخورد وجود دارد: گروه نخست از فمنیستها تفاوت زن و مرد را فقط در اختلافات زیستی و اندامی خلاصه کرده و معتقدند دو جنس هیچ تفاوت دیگری به لحاظ ذهنی، روانی و عاطفی ندارند. از نظر ایشان آنچه در جوامع به عنوان قابلیت های زنانه و مردانه مطرح شده است پشتوانه طبیعی ندارد بلکه معلول روابط فرهنگی، اجتماعی و تحت تاثیر سیاستهای جامعه مرد سالار است. این اندیشه که به فمنیسم انسانگرا نام یافته معتقد است: هویت جنسی و زنانگی ساخته پدرسالاری بوده و هویت طبیعی زن، این هویت ساختگی نیست. به عنوان مثال سیمین دوبوار-از طراحان اصلی نظریه فمنیستی- معتقد بود: «انسان زن به دنیا نمی آید بلکه تبدیل به زن می شود».

 

فمنیست ها پس از آنکه اثبات کردند قابلیت های زن ومرد هیچ تفاوتی با هم ندارد؛ جامعه مرد سالار را متهم کردند به اینکه با شعار تفکیک جنسیتی، سعی در تحمیل برخی نقش ها و وظا یف جامعه بر زنان دارد و آنها را بهانه زن بودن از پذیرش سایر نقشها مدیریتی مهم دور می کند و این ظلم به زنان است. بدین سان اصطلاح «نقش های کلیشه ای» پدید آمد و منظور از آن، نقش های غیر واقعی و تحمیلی مانند مادری، همسری بود که جامعه مرد سالار به بهانه جنسیت به زنان تحمیل می نمود، فمنیست ها مادرى را علت تحقیر زنان و حربه جامعه مرد سالار براى استمرار سلطه خود و همسرى وخانواده را محل تحكیم سلطه جامعه مرد سالار قلمداد می كنند، که این امر به معنای فرودست انگاشتن زن و محروم ساختن وی از قابلیت رشد و پیشرفت است .از این رو این پرسش که زن و مرد هر کدام برای چه کاری خلق شده اند سوالی با مبنای خطاست که هدف آن استثمار زن است. «جنسیت نه هویتی از پیش تعیین شده بلکه امری «اجرایی نمایشی» است. آنچه مردان انجام می دهند مردانه می شود وآنچه زنان، زنانه. آنگاه مردان باید مردانه رفتار کنند و زنان زنانه؛ ولی هیچ چیزی که پیشاپیش زنانه یا مردانه باشد وجود ندارد.»

 

فمنیسم به عنوان جنبش اجتماعی و فکری در وسیع ترین معنای آن به ارتقاء موقعیت اجتماعی زنان به عنوان یک گروه در جامعه میاندیشد و با فرا خواندن زنان به کسب استقلال از طریق اشتغال و بریدن رشته های وابستگی خود با مردان و به منظور تضعیف بیشتر ازدواج و خانواده ، تلاش دارد سکس و اقتدار را به جای ازدواج و مادرشدن بنشاند و از این طریق زنان را بیشتر و بیشتر از زنانگی خود دور کند.

 

به آنها گفته شده که زنانگی، از لحاظ اجتماعی «محدودیت » می آورد و او باید «مستقل » شود . از چه وقت غرایز بیولوژیک از نظر اجتماعی به محدودیت تبدیل شده اند ؟ با این حال او در چنین فضایی قرار دارد و با به تأخیرانداختن ازدواج و بچه دار شدن به منظور پرداختن به اشتغالات کاری اش، جلوی تکامل طبیعی خود را می گیرد. این تهاجم نیز مثل هر تهاجم دیگری، کانون یورش خود را بر تفاوت دو جنس می گذارد و در کسوت «حقوق » زنان، یک حمله شوم همجنس بازی زنانه است و در لباس مبدل «دفاع » از زنان و حقوق همجنس گرایان فرو می رود.

 

همان طور که گفته شد، فمنیسم برای بی ثبات کردن جامعه از طریق مجبور کردن زنان به وانهادن نقش زنانگی خود و به جای آن در نقش مردانه فرو رفتن و تضعیف تمایل به جنس مخالف و خانواده طراحی شده است.

 

به این ترتیب است که زنان بیگانه شده با فطرت خود، در پی گزاره های نادرستی چون مستقل شدن از مردان در تمامی زمینه ها و کسب برابری با مردان هستند. این پیامدهای بی‌ثبات‌ را در سطح اجتماعی می‌توان در ظهور چالشگری زنان علیه وضعیت خود و بازتعریف آنان از خود جستجو كرد. تجلی آن نیز در تغییراتی چون افزایش طلاق و تنشهای درون خانگی، كاهش ازدواج، تنشهای درون محیط كار، و ... می‌تواند باشد. وضعیتی که از دهه ها قبل در غرب و به خصوص آمریکا ، میلیون ها زن را از ازدواج و توانایی عشق ورزیدن نسبت به مردان و در نتیجه بی اعتمادی گزنده ای که نسبت به آنها دارند ، دور کرده است .

 

نیت زنان، رفتارهای متناسب با ظرافت وطبع زنانگیشان است نه انجام کارهای مردانه، برابری به معنای همانندی نیست

 

در یک ازدواج بین دو جنس مخالف، مرد اعتماد (یا همان عشق ) زن را از طریق خواستگاری جلب می کند؛ در عوض، زن قدرت دوست داشتن را از طریق تمکین کردن به مرد می دهد. این تبادل قدرت با عشق است که زن و مرد را در جایگاه درست خود قرار می دهد. این کلیدی روانی است که امکان رشد کردن را به ما می دهد. آنچه که زنان به راستی خواهان آن هستند، قدرت ابراز شده در قالب عشق مردانه است. آنها وقتی قادر به اعتماد ورزیدن نسبت به مردان (شوهرانشان ) شوند ، نهایتاً این عشق را به دست خواهند آورد.

 

نیت زنان، رفتارهای متناسب با ظرافت وطبع زنانگیشان است نه انجام کارهای مردانه، برابری به معنای همانندی نیست .همگی ما دارای یک حق برابر برای برخورداری از منزلت انسانی و رسیدن به رضایت هستیم . اما راه های ما برای رسیدن به اینها شبیه هم نیست. مردان از طریق حمایت و راهبری خانواده به رضایت می رسند و زنان از طریق وقف کردن خود به همسر و خانواده و از طریق تجربه کردن عشق خود است که به رضایت می رسند؛ البته زنان هم می توانند به اشتغال بپردازند، اما نباید خانواده را در درجه دوم اهمیت قرار دهند.

 





+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:28 توسط رضا کلانتری |

مطالب پيشين
, ساعت 17:28" > زنان در جستجوی قدرت یا عشق؟


شيوه هاي مناسب صحبت كردن زوج هاي جوان ( <-PostCategory-> )

شيوه هاي مناسب صحبت كردن زوج هاي جوان

 

 

 

 

زندگي, زندگي مشترک, دوام زندگي مشترک

 

 

 

 

در اين مقاله توصيه هايي را براي زوج ها مطرح مي کنيم تا بتوانند زندگي خانوادگي شان را دوام بيشتري ببخشند در عين اينکه از کنار هم بودن نيز لذت مي برند .

 

 

زن و شوهر چگونه مي توانند از زندگيشان لذت بيشتري ببرند در عين اينکه در آرامش هستند ، يکديگر را دوست دارند و در تمام لحظات به فکر همسر خود هستند  و هر دو به دنبال راه حلي جهت تداوم بخشيدن به زندگي زناشويي خود هستند؟

 

 

بعد از چند سال زندگي زناشويي ، معمولا زوج ها دچار خستگي،  روزمرگي، سوء تفاهمات ساده اي که گاهي بسيار بزرگ مي شوند و حتي تا مرز طلاق پيش مي روند ، صحبت هايي که بسيار تند و زننده هستند و  ... تمام توصيفات گفته شده خطرناک و مهلک هستند . اين احساس در روابط بين زن و مرد يک سم است زيرا اين سم روابط بين زوجين را مسموم مي کند و مسلما در اين ميان زندگي خانوادگي قرباني مي شود .

 

 

تمام مشاوران خانواده معتقد هستند در هنگامي که بحثي بين زن و شوهر صورت مي گيرد بايد يکي از زوجين يا هر دو سکوت اختيار کنند تا بتوانند با تمدد اعصاب و آرامش بيشتري به مشکل پيش آمده فکر کنند .

 

 

زيرا هنگام عصبانيت و بحث هاي زناشويي معمولا با فريادهاي گوش خراش و پرخاش جويانه نسبت به طرف مقابل صدايمان را بلند مي کنيم و همين عمل اولين جرقه اي براي شدت گرفتن بحث مي باشد پس توصيه اکيد مي شود که در بحث هاي زناشويي هنگامي که احساس مي کنيد صداي شما و همسرتان در حال اوج گرفتن هستند سکوت اختيار کنيد و همسرتان را نيز دعوت به سکوت و آرامش کنيد تا بتوانيد در ساعتي ديگر که آرامش خود را به دست آورديد به دور از احساساتي شدن  به موضوع بپردازيد.

 

 

اکنون به نقاط بسيار باريک و مهم در استحکام روابط زناشويي اشاره مي شود  که شايد به نظر ساده برسند اما بسيار مهم هستند :

 

 

1 - به صحبت هاي همسر خود هميشه با دقت گوش بدهيد

 

 

زيرا نوع صحبت کردن، بلندي يا کوتاهي صدا، نوع کلماتي که استفاده مي شود به خوبي بيانگر احساس، حالت رواني و دروني همسرتان مي باشد . بخصوص اين مورد را خانم ها نسبت به همسرانشان بايد فراموش نکنند .

 

 

اما چرا اين توصيه را بعنوان اولين راه حل به شما ارائه کرديم ؟

 

 

زيرا آقايان برعکس خانم ها درون گرا هستند ، به ندرت و خيلي کم صحبتهاي خود را بروز مي دهند اما شما با استفاده از اين راه حل  مي توانيد به حالات دروني  آنها پي ببريد . جالب است بدانيد که مشکل زيادي از زوجين حول اين موضوع مي گردد که  خانم ها از اينکه همسرانشان با آنها درددل نمي کنند  شکايت دارند و  به قولي حرفهايي که در دلشان نهفته است را به آنها بروز نمي دهند  و تنها خانم ها هستند که با شوهرانشان صحبت مي کنند و هميشه منتظر کلامي از طرف همسرانشان هستند اما اين خواسته جواب داده نمي شود تا به صورت يک کمبود و عقده تبديل مي شود . اين مشکل و عقده کم کم خود را در روابط عاطفي بين همسران نشان مي دهد و خانم نيز ديگر تلاشي در جهت تقويت روابط انجام نمي دهد .

 

 

2 - هميشه در چشمان همسر خود نگاه کنيد مانند روزهاي اولي که با هم ازدواج کرده بوديد و عاشقانه يکديگر را نظاره مي کرديد . چشم ها تاثير فوق العاده اي در جذب ، استحکام بخشيدن روابط زناشويي دارند .

 

هميشه با چشماني عاشقانه همسر خود را نگاه کنيد تا او به ياد داشته باشد شخصي در دنيا او را دوست دارد و انتظارش را مي کشد .

 

 

3 - هميشه همسرتان را در هر شرايطي که باشيد حمايت کنيد

 

 

حمايت معناي مختلفي دارد  و تنها به معناي حمايت مالي نيست . گاه  حمايت احساسي ، حمايت فکري  بسيار مهم تر از حمايت هاي مالي مي باشند

 

به همسرتان اطمينان دهيد که در هر موقعيت و هر زماني  به او  اعتماد کامل داريد.

 

 

4 - اجازه دهيد همسرتان در رابطه با مشکلاتش صحبت کند حتي اگر شنيدن اين مشکلات براي شما خوشايند نباشد يا  ناراحت شويد.

 

براي مثال :  اگر همسرتان به شما مي گويد که در حال ورشکست شدن مي باشد  به جاي اينکه به او بگوييد : نه ! من طاقت ندارم ، جواب فاميل را چه بدهم ، از اين پس چطور زندگي کنيم و يا سوالاتي بدين سبک ... با همسرتان همدردي کنيد اجازه دهيد او به صحبت هايش ادامه دهد از او بپرسيد حالا چه فکري دارد ؟ چه طور مي توانيد با هم راه حلي پيدا کنيد ؟

فراموش نکنيد همسرتان به کمک ،همدلي و همدردي شما نيازمند است نه ملامت و افکاري که دردهاي او را مضاعف کنند .

 

 

5 - از همسرتان راجع به علايق ، سلايقش سوال بپرسيد.

 

شايد هرگز در اين رابطه با شما صحبت نکند اما زماني که سوال مستقيم پرسيده شود  مجبور به پاسخ دادن مي شود .

 

ياد بگيريد که علاقه خود را به همسرتان بروز بدهيد *

 

گفتن جملاتي مانند : " دوست دارم –  با امدن تو زندگيم رنگ و بويي ديگري گرفت – برايم ارزش مند هستي و .... " در زندگي زناشويي معجزه مي کند .

بسياري از روابط زناشويي در خانواده هاي ايراني به دليل مشکلات عاطفي  منجر به متارکه يا طلاق عاطفي مي شود .

 

 

6 - نظرات خود را بدون ترس مطرح کنيد.

 

اين مورد بيشتر در خانم ها ديده مي شود . بدين معنا که خانم ها از ترس اينکه مبادا از چشم همسر خود بيافتند يا طرد شوند از گفتن نظراتشان ممانعت مي کنند . اما با مرور زمان و ادامه يافتن اين جريان ، خانم ها دچار مشکلات روحي شديدي مي شوند پس نظرات خود را بدون هيچ گونه ترس و اباي بيان کنيد .

 

 

7 - از غر زدن بر سر موضوعات کوچک و بي اهميت جدا بپرهيزيد.

 

بسياري از دعواها و بحث هاي جدي از همين مورد آغاز مي شوند . اينکه خانم يا آقا سر موضوع کوچکي آنقدر غر مي زند تا عرصه را بر طرف مقابل تنگ مي کند و در نتيجه او نيز به دفاع از خود مي پردازد.


+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:25 توسط رضا کلانتری |

مطالب پيشين
, ساعت 17:25" > شيوه هاي مناسب صحبت كردن زوج هاي جوان


زندگی زناشویی بی مشکل یک افسانه است ( <-PostCategory-> )



زندگی زناشویی بی مشکل یک افسانه است

 

 

زندگی زناشویی بی مشکل، یک افسانه است

 

نحوه ارتباط و تعامل با خانواده همسر و مشخصا والدین همسر آن هم در سال های نخستین زندگی مشترک از پرحاشیه ترین مسائلی است که بین همسران رخ می دهد. با دکتر وحید شریعت، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران به گفتگو نشسته ایم تا از شیوه های درست برقراری یک ارتباط سالم آگاه شویم....

 

 

▪ آقای دکتر! بعضی ها حتی پیش از اینکه ازدواج کنند نسبت به خانواده همسر آینده شان در ذهن خود حالت تدافعی دارند. این واکنش را می توان طبیعی یا حتی تا حدودی طبیعی دانست؟

 

ازدواج یکی از مهم ترین اتفاقاتی است که در زندگی افراد رخ می دهد و تغییرات گسترده ای در زندگی به وجود می آورد. پس از ازدواج آنچه از فرد انتظار می رود با قبل از آن متفاوت است. به عنوان نمونه یکی از انتظارات این است که فرد بتواند در موقعیت های اجتماعی مختلف حاضر شود و رفتاری متناسب با شرایط و شأن خود داشته باشد. همچنین باید بتواند با افراد جدیدی که روبه رو می شود رابطه مناسبی برقرار کند. شاید مهم ترین افراد (البته پس از همسر) خانواده همسر و به خصوص والدین او هستند. افرادی که فرد تازه وارد از خصوصیات اخلاقی آنها زیاد آگاه نیست و باید بتواند با آنها کنار بیاید.

 

 

▪ جایگاه باورهای فرهنگی و سنت های اجتماعی در این مواجهه کجاست؟

 

مثل معروفی هست که می گوید «گربه را باید دم حجله کشت». بدیهی است کسانی که به این جمله معتقد باشند، احساس می کنند باید از همان روز اول کنترل زندگی شان را در دست بگیرند و هرکس از همان اول بر زندگی مسلط شد، دیگر تا پایان رییس باقی خواهد ماند و فرد مقابل ذلیل و فرمانبردار او خواهد بود. والدینی که نگران خوشبختی فرزند خود هستند و می خواهند مطمئن شوند که او در زندگی مشترک خود فرد مغلوبی نیست، احتمالا سعی می کنند تا از چند و چون ماجرا مطلع شوند و اگر نگوییم برای پیروزی، دست کم برای جلوگیری از توسری خور شدن، به راهنمایی فرزند خود بپردازند. اما در بسیاری از موارد همین کنجکاوی ها و راهنمایی ها باعث می شود تا زوج های جوان احساس کنند دیگران دارند در زندگی شان دخالت می کنند و بخواهند از خود دفاع کنند. نکته ای که معمولا در همه زندگی های تازه اتفاق می افتد، بروز اختلاف بین زن و شوهر است که به خصوص اوایل زندگی کاملا شایع است. اما مشکل زمانی حاد می شود که یکی از طرفین به علت بی تجربگی یا پرس و جوی دیگران، اختلاف های معمول و گذرایی را که در همه زندگی ها وجود دارد، به خانه والدین خود بکشاند. کمکی که والدین در این شرایط انجام می دهند چه به صورت مستقیم و با ورود به بحث باشد و چه غیرمستقیم و از طریق توصیه کردن، معمولا به بدتر شدن ماجرا و تشدید اختلاف می انجامد.

 

 

▪ خیلی از سوءتفاهم های پیش آمده با خانواده همسر ناشی از تفاوت های خرده فرهنگ هاست. آیا چاره ای برای پیشگیری از این تنش ها وجود دارد؟

 

زمانی که خانواده دو طرف از نظر اعتقادی و فرهنگی تفاوت زیادی نداشته باشند این مشکلات کمتر بروز می کند، چرا که انتظاراتی که از عروس یا داماد در خانواده ها وجود دارد برای هر دو طرف شناخته شده و مورد انتظار است و بنابراین کمتر باعث اختلاف می شود. آشنا شدن با آداب و رسوم خانواده طرف مقابل می تواند تا حدودی به کاهش این گونه مشکلات کمک کند. در مواردی همین آشنایی باعث می شود که فرد از انجام کارهای مشکل ساز و چالش برانگیز دوری کند، اما گاهی هم لازم است که زن یا شوهر از خواسته خود به نفع خانواده طرف مقابل چشم پوشی کند. اما بعضی وقت ها ممکن است اجرای سنت یک خانواده با انجام ملزومات خانواده دیگر منافات داشته باشد. در این موارد کار سخت تر است و نمی توان به سادگی راه حل مناسبی پیدا کرد و باید به دور از عصبیت و سرسختی تلاش کرد تا راه حل میانه ای یافت. ممکن است در این موارد نیاز به کمک مشاوری متخصص هم وجود داشته باشد.

 


▪ کدام یک از این حالت ها به نظر شما منطقی تر است. انتظار داشته باشیم عروس یا داماد یک خانواده مانند فرزندان آن خانواده جذب خانواده شوند یا همیشه یک فاصله مشخص وجود داشته باشد؟

 

ماه های اول زندگی مشترک، زمان حساسی است که روابط جدیدی در حال شکل گرفتن است و به طور معمول در این دوره احتیاط و مراقبت بیشتری لازم است تا افراد بتوانند در نقش جدید خود به خوبی ظاهر شوند. پس نمی توان انتظار داشت که خیلی زود فرد به طور کامل به خانواده جدید خود جذب شود. باید توجه داشت که برخی افراد سریع تر می توانند با دیگران رابطه دوستانه برقرار کنند و به اصطلاح خونگرم و به جوش هستند، در حالی که برخی دیگر آهسته تر با افراد جدید ارتباط برقرار می کنند و مدتی زمان می برد تا بتوانند احساس نزدیکی و صمیمیت کنند. این مساله به شخصیت هر فردی برمی گردد و نباید انتظار داشت که همه به یک صورت برخورد کنند.

 


▪ فرض کنید بین یک زن با پدرشوهرش اختلاف یا مساله ای رخ دهد. چگونه همسر او می تواند از این دوراهی سالم بگذرد؟

 

با وجود همه این احتیاط ها ممکن است باز هم مشاجره ای بین والدین با عروس یا داماد ایجاد شود. در این مواقع فرد در شرایط دشواری قرار می گیرد و نمی داند که باید از والدین خود طرفداری کند یا از همسر. شاید بهتر باشد که به جای طرفداری از این یا از آن در درجه اول طرفین را دعوت به آرامش کرد تا هرچه زودتر درگیری رودررو پایان یابد. سپس در شرایطی آرام تر و بدون حضور دیگران با هریک از دو طرف ماجرا به طور جداگانه صحبت شود و سعی در رفع سوءتفاهم ها و کدورت ها گردد. در این مواقع گاهی لازم می شود از کمک بزرگ ترها یا کسانی که مورد قبول و احترام خانواده هستند هم کمک گرفت. همدردی و بررسی منطقی موضوع و تاکید بر ارائه راهکار برای جلوگیری از تکرار مشکل می تواند از مواردی باشد که در گفت وگو با هر یک از دو طرف به آن پرداخته می شود. به علاوه برای کم کردن نگرانی های معمول والدین، همسران می توانند نکات مثبت را بیشتر به والدین دو طرف منتقل کنند.

 

 

▪ برای هرکدام از افراد درگیر در این ارتباط چندجانبه چه توصیه ای دارید؟

 

در پایان می خواهم تاکید کنم که نزدیک ترین فرد به یک زن یا شوهر در درجه اول باید همسر درنظر گرفته شود و نه مادر یا پدر. کاملا طبیعی است که خیلی از موارد مربوط به یک زوج را هیچ کس غیر از خودشان نباید بداند و اگر غیر از این باشد و به عنوان نمونه مادر یک خانم از همه جزییات زندگی دخترش باخبر باشد غیرطبیعی است و می تواند بالقوه خطرناک باشد. دیگر اینکه زندگی مشترک را نباید به شکل یک میدان مبارزه دید که یک برنده و یک بازنده دارد. سرانجام اینکه مشکل و اختلاف همیشه پیش می آید و آنچه مهم است توانایی حل مشکل است. چیزی به نام زندگی زناشویی بدون مشکل یک افسانه است. توانایی حل مشکل یک مهارت است که می توان آن را یاد گرفت.:




+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:22 توسط رضا کلانتری |

مطالب پيشين
, ساعت 17:22" > زندگی زناشویی بی مشکل یک افسانه است


اختلاف طبقاتی در زندگی مشترک ( <-PostCategory-> )

اختلاف طبقاتی در زندگی مشترک

 

زندگی مشترک,اختلاف طبقاتی

 

اختلاف طبقاتی در زندگی مشترک

یکی از معیارهای انتخاب همسر، توجه به طبقه اجتماعی است. طبقه‌ اجتماعی معمولاً با توجه به سطح تحصیلات، نوع شغل و میزان درآمد تعریف می‌ شود. براساس این سه عامل، افراد جامعه به سه طبقه بالا (افراد دارای تحصیلات بالا، ثروتمندان، رۆسا و مدیران)، طبقه متوسط (کارمندان و نیروی کار متخصص که دارای تحصیلات در سطح متوسط جامعه هستند) و طبقه پایین ( کارگران و افرادی که در مشاغل غیرحرفه ‌ای مشغول به کار بوده و تحصیلات و درآمد کمی دارند) تقسیم می ‌شوند.

 

در نگاه اول به نظر می ‌رسد که طبقه‌ اجتماعی هم نقشی به اندازه دیگر معیارهای انتخاب همسر دارد. از آنجایی که طبقه‌ اجتماعی از عوامل متعددی تشکیل شده، بر جنبه‌ های متعددی از زندگی فرد تأثیر می‌ گذارد. به عبارت دیگر، تفاوت طبقاتی موجب به وجود آمدن اختلافات در زمینه‌ های گوناگون زندگی زناشویی می‌ شود که مرتفع ساختن همه آنها کار ساده ای نیست.

 

از جمله مهمترین زمینه ‌های بروز اختلاف ناشی از تفاوت طبقاتی می ‌توان به این عوامل اشاره کرد:

 

1. تفاوت ‌های مربوط به نقش جنسی

نقش جنسی به ویژگی‌ هایی گفته می شود که از نظر فرد به جنس خاص (زن یا مرد) تعلق دارد.

 

2. تفاوت میزان تحصیلات

معمولاً میزان تحصیلات افراد متعلق به طبقه بالای جامعه، از دو طبقه دیگر بیشتر است. تشابه سطح تحصیلات زوجین موجب افزایش رضایت زناشویی، کاهش میزان طلاق و رشد اجتماعی کودکان می ‌شود. به دلیل آنکه مرد ریاست خانواده را به عهده دارد، بالاتر بودن سطح تحصیلات وی مشکلات کمتری ایجاد می ‌کند. همچنین بهتر است اختلاف سطح تحصیلات زوجین بیشتر از دو مقطع نباشد.

 

3. تفاوت در شیوه نگرش نسبت به مسائل زندگی و مسائل مالی

در این‌گونه روابط معمولاً وضعیت مالی یکی از طرفین بسیار بهتر از دیگری است. برای افراد کم ‌درآمد یا دارای درآمد متوسط، افزودن بر میزان مال و دارایی یکی از مسائل مهم زندگی به شمار می ‌رود، بنابراین ممکن است آنها برای رسیدن به اهداف مالی خود از اهداف دیگری که به نظر شریک زندگی ‌شان مهمتر است چشم‌پوشی کنند.

 

4. تفاوت در شیوه فرزندپروری

نتایج پژوهش ‌ها نشان داده است که افراد طبقه جامعه معمولاً از شیوه‌ فرزندپروری مقتدرانه (که در آن محبت و کنترل والدین به میزان کافی است) استفاده می ‌کنند. والدینی که دارای سطح تحصیلات عالی هستند، بیشتر با فرزندان خود صحبت می ‌کنند و برای آنها کتاب می ‌خوانند. آنها دلایل خواسته ‌های خود را برای فرزندانشان بیان می‌ کنند و با این کار موجب می‌ شوند که استدلال منطقی فرزندانشان پیشرفت کند. زمانی که از این والدین سۆال می ‌شود که دوست دارند فرزندانشان چه ویژگی ‌هایی داشته باشند، آنها اغلب بر ویژگی ‌های درونی مانند کنجکاوی و منطقی بودن تأکید می ‌کنند، در حالی که والدینی که سطح تحصیلات پایین تری دارند، از فرزندان خود می‌ خواهند که بدون چون و چرا دستورهای آنها را اطاعت کنند و در مورد علت خواسته ‌هایشان توضیحی به بچه ‌ها نمی ‌دهند. زمانی که از این والدین درباره ویژگی ‌های مطلوبی که مایلند در فرزندشان وجود داشته باشد پرسیده می شود، به ویژگی‌ های عینی مانند حرف شنوی، چالاکی، اطاعت محض و. .. اشاره می‌ کنند.

 

به طور کلی تفاوت طبقه‌ اجتماعی، در بردارنده تفاوت‌ های فرهنگی متعددی است که هر یک از آنها ممکن است تهدیدی جدی برای ازدواج به شمار روند

 

5. تفاوت در شیوه گذراندن اوقات فراغت

بعضی والدین از زمان کودکی برای پرکردن اوقات فراغت فرزندانشان برنامه منظمی دارند. در حالیکه اوقات فراغت در بعضی خانواده های دیگر تعریفی ندارد.

 

به طور کلی تفاوت طبقه‌ اجتماعی، در بردارنده تفاوت‌ های فرهنگی متعددی است که هر یک از آنها ممکن است تهدیدی جدی برای ازدواج به شمار روند.




+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:19 توسط رضا کلانتری |

مطالب پيشين
, ساعت 17:19" > اختلاف طبقاتی در زندگی مشترک


شناسایی افراد از روی سۆالات آنها ( <-PostCategory-> )



شناسایی افراد از روی سۆالات آنها

جلسات خواستگاری,سوال پرسیدن از خواستگار

 

در جلسات خواستگاری، ارزیابی شما سۆال‌محور باشد نه جواب‌محور. روش‌های کلاسیک و قدیمی آموزش و ارزیابی‌ها، جواب‌محور است. هنوز در نظام آموزشی مدارس و دانشگاه‌ها برای ارزیابی، یک سری سۆال می‌دهند، اگر توانایی پاسخگویی را داشت، این دانشجو یا دانش‌آموز، درس‌خوان و اهل مطالعه به شمار می‌آید.

 

 

سوال پرسیدن از خواستگار

این سۆالات و ارزیابی‌های جواب‌محور فقط میزان حافظه‌ی دانشجو را نشان می‌دهد؛ نه میزان فهم او را. از این رو، در مدارس و دانشگاه‌ها اگر مطرح شود که امتحان گرفته شده در ماه پیش مورد قبول نیست و باید مجدّداً امتحان دهند، با مخالفت شدید دانش‌آموزان و دانشجویان مواجه می‌‌شوند؛ زیرا آنان دروس را فقط برای امتحان خوانده‌اند و حالا دیگر یادشان نیست؛ این ارزیابی مطرود است.

 

در استخدام‌ها و گزینش‌های بورس از مصاحبه‌گران خواسته می‌شود فهم و درک فرد را ارزیابی کنند نه محفوظاتش را؛ مثلاً اگر بخواهند دانشجوی رشته‌ی فیزیک را بورس کنند، بهتر است از او بپرسند: مهم‌ترین سۆال فیزیکی که برای شما مطرح است، چیست؟ چه گره‌ای در فیزیک دارید؟ سۆالات این دانشجو مشخص می‌کند که سطح علمی و فهم علمی این دانشجو در چه حدّی است.

 

در جلسات خواستگاری، بیش و پیش از آنكه سۆال مهم باشد، نوع پاسخگویی مطرح است؛ زیرا چه بسا پاسخ به سۆالات را حفظ کرده باشد. سۆالات بیش‌تر معرّف افراد است تا جواب‌ها؛ به عنوان مثال اگر در مصاحبه‌های صدا و سیما دیده باشید، وقتی خبرنگار از مصاحبه شونده‌ی دختر بپرسد، الگوی شما کیست؟ معلوم است که بطور کلیشه‌ای پاسخ می‌دهد: حضرت زهرا&. این پاسخ معلوم نیست بیانگر رفتار او باشد و نمی‌توان اطمینان كرد كه واقعاً هم چنین باشد.

 

از طرفی فرد ممکن است در جلسه‌ی خواستگاری هول شود و پاسخی را که خود به آن معتقد است را نگوید. نباید بر اساس پاسخ او تصمیم قطعی بگیریم. امّا نوع سۆال‌ها و موضوع سۆال‌ها بیش‌تر تعیین کننده است و نشان می‌دهد او چه دیدگاه و دغدغه‌هایی دارد. حتّی ترتیب سۆالات و تأكید روی بعضی از آن‌ها می‌تواند نشان‌دهنده‌ی ایده‌ها و تفكّرات او باشد.

 

به عنوان مثال اگر شما از خانواده‌ی دختر یا خود دختر بپرسید: شما در قید و بند مادیات هستید یا نه؟ جوابی كه تقریباً همگان می‌دهند، این است: ما به نجابت داماد بیش‌تر نظر داریم نه مادیات! پس نمی‌توان این سۆال و جواب را ملاک قرار داد.

 

اما اگر به نوع سۆالاتی که دختر یا مادرش می‌پرسند توجّه کردید، مثلاً این ماشین را تازه خریده‌اید؟ مدلش چیست؟ این سۆالات برای ما مشخّص می‌کند که همّ و غمّ این دختر چیست و چه چیز برایش جلوه دارد. قطعاً دغدغه‌های مادّی برایش مهم است که در این زمان مهم، سۆالاتی در زمینه‌ی ماشین از او می‌پرسد.

 

اگر دختر از پسر بپرسد: نظرتان راجع به ادامه‌ی تحصیل دخترها چیست؟ عموم پسرها پاسخ می‌دهند: من افتخار می‌کنم همسرم تحصیل کرده باشد! این جواب کلیشه‌ای است که همه‌ی پسرها یاد گرفته‌اند اینگونه پاسخ دهند. به این جواب نباید اعتماد کرد. امّا اگر این آقاپسر از رشته‌ی تحصیلی دخترخانم بپرسد و وضعیت درسی او را جویا شود و با شور و حالی به آن بپردازد، نشان می‌دهد او به ادامه‌ی تحصیل همسرش علاقمند است تا آنكه فقط بپرسد: «درس شما كِی تمام می‌شود؟!»

 

 

شیوه‌ی سۆال كردن

در جلسه‌ی خواستگاری این نکته را به عنوان یک قاعده در نظر داشته باشید که هر کس بیش‌تر حرف بزند، كم‌تر شناخت حاصل می‌كند و مخاطب بیش‌تر از او کسب اطّلاعات می‌کند. بنابراین اگر کسی بگوید من در جلسه‌ی خواستگاری با زرنگی تمام مثل صحبت می‌كردم، کاملاً در اشتباه است. زرنگی از طرف مقابل بوده است که بیش‌تر شنونده بوده است!

 

بدیهی است اگر سۆالات کلیدی و خوب مطرح شود، پاسخ‌ها هم تا حدودی می‌تواند نکات و اطّلاعاتی را به ما بدهد که بر اساس آن، تصمیم‌گیری صحیح‌تری داشته باشیم.

در بعضی سۆالات که احتمال می‌دهید طرف مقابلتان طبق میل شما جواب بدهد، بصورت دیگر بپرسید، به نحوی كه جهتگیری و نظر شما در سۆال معلوم نشود؛ مثلاً به جای اینکه بپرسید: وقتی از دست همسرتان عصبانی می‌شوید، چه می‌کنید؟ بپرسید وقتی خواهر یا برادرتان شما را عصبانی می‌کنند، چه می‌کنید؟

 

 

اما چند نكته:

ـ اگر طرف مقابلتان از جواب سۆال شما طفره رفت، سۆالتان را به همان شکل در جلسات دیگر و به طرز دیگری در همان جلسه بپرسید.

 

ـ اگر از جواب او به سۆالی قانع نشدی، از او بیش‌تر توضیح بخواه تا به نتیجه‌ی دلخواه دست یابی.

 

ـ سۆالاتی که دغدغه‌ی فکری تو نیست، یا غیر از آن چیزی که هستی تو را نشان می‌دهد، نپرس.

جلسات خواستگاری,سوال پرسیدن از خواستگار

ـ سۆالات شما به طور غیرمستقیم نشان‌دهنده‌ی ایده‌ها و تفکّرات شماست که معرّف شما خواهد بود، دقّت در سۆالاتی که می‌خواهید از او داشته باشید و سۆالاتی که او از شما می‌پرسد شما را در شناخت بهتر کمک می‌کند.

 

ـ از آنچه برای شما یا خانواده‌تان اهمیت دارد، سۆال کن؛ نه مطالبی که به آن اعتقاد نداری زیرا نه تنها به تو کمکی نمی‌کند بلکه باعث سردرگمی می‌شود.

 

ـ‌‌ در مورد مسائلی که در زندگی مشترک برای شما پیش می آید از قبیل روابط شما با خانواده ی او یا برعکس سۆال کنید.

 

ـ‌‌ از سۆالاتی که در بطن آن جواب نهفته است و طرف با بله و خیر می تواند از آن بگذرد پرهیز کنید.

 

ـ‌‌ سۆالات کلی نپرسید؛ مثلاً ایمانتان در چه حدی است؟ این سۆال باید به چند سۆال تقسیم بندی شود.

 

ـ‌ سۆال‌هایی که جواب آن نیاز به توضیح دارد، تشریحی بپرسید؛ نه به صورت بله و خیر. مثلاً به جای اینکه بپرسید آیا شما عصبانی می‌شوید؟ سۆال کنید چه موقع عصبانی می‌شوید و موقع عصبانیت چه می‌کنید؟ چون به هر حال همه عصبانی می‌شوند.

 

ـ‌‌ نسبت به جواب‌هایی که می‌دهد، سۆالی طرح كنید تا عمیقاً به نظر او پی ببرید.

 

ـ‌ در بعضی سۆالات که احتمال می‌دهید طرف مقابلتان طبق میل شما جواب بدهد، بصورت دیگر بپرسید، به نحوی كه جهتگیری و نظر شما در سۆال معلوم نشود؛ مثلاً به جای اینکه بپرسید: وقتی از دست همسرتان عصبانی می‌شوید، چه می‌کنید؟ بپرسید وقتی خواهر یا برادرتان شما را عصبانی می‌کنند، چه می‌کنید؟

 

 

تشخیص صداقت

یکی از سۆالات مهمی که معمولاً پیرامون جلسات خواستگاری می‌شود، این است که ما از کجا بفهمیم طرف مقابل سۆالات را با صداقت پاسخ داده است یا نه؟

 

 

صبحت جلسه خواستگاری

برای اطمینان از جواب‌های او، باید مقدّمه‌ای را درباره‌ی صداقت بیان کنید. به مخاطب خود بگویید: «صداقت در خواستگاری یک امر حیاتی است. من خود آدمی نیستم که همیشه در زندگی راستگو باشم و انتظار ندارم همسرم نیز همیشه در زندگی راست گفته باشد. امّا اینکه انسان در جلسه‌ی خواستگاری به راستگویی دقّت داشته باشد، بحث بسیار مهمّی است؛ زیرا عدم صداقت در جلسه‌ی خواستگاری را خیانت به طرف مقابل می‌دانم و من هر نقطه ضعفی را از خواستگارم می‌پذیرم مگر این نقطه ضعف را». باید بکوشید بگونه‌ای با بیانی جدّی این مطلب را یادآور شوید؛ مثلاً اینکه بگویید: «من اگر متوجّه شوم در جلسه‌ی خواستگاری مطلبی خلاف واقع بیان شده است؛ اگر نقاط مثبت فراوان هم داشته باشد، نمی‌توانم از او بپذیرم؛ زیرا ازدواجی موفّق است که انسان هم خوب انتخاب کند و هم خوب انتخاب شود.»

 

البته جمله‌ی آخر پیام مهمی است برای خود شما. اگر شما بخواهید با کسی مسافرت بروید و او تمایلی به مسافرت با شما نداشته باشد و شما اصرار کنید و طرف را متقاعد کنید و راهی مسافرت شوید، مسافرت به هر دوی شما تلخ خواهد شد. ازدواج بالتر از این است. اگر یکی خوب انتخاب کند ولی خوب انتخاب نشود، خود این فرد هم از زندگی لذّت نمی‌برد. بنابراین باید صداقت داشته باشیم.

 

پس از اینکه این مطالب را مطرح کردید، یکی از نقاط ضعف خود را هم بیان کنید و بگویید: من برای اینکه صداقت خود را نشان دهم این نکته را می‌گویم، و از او بخواهید که این مسأله را حتّی با پدر و مادرش در میان نگذارد. و در مقابل شما نیز از او بخواهید اگر او هم نکته‌ای و نقطه‌ی ضعفی دارد که لازم به گفتن است، برای شما بازگو کند.

 

بدیهی است شما قبل از جلسه‌ی خواستگاری تحقیقاتی انجام می‌دهید و قطعاً ممکن است از نقاط ضعفی آگاهی پیدا کنید. اگر در جلسه‌ی خواستگاری در قالب سۆالی به آن نکته اشاره نمودید و طرف مقابل به آن نقطه ضعف اشاره کرد، می‌توانید نتیجه بگیرید که در سخنان او نیز صداقت وجود دارد و آدم دروغ‌گویی نیست. ولی چنانچه برداشت صحیحی از خود نداشت، معلوم نیست دیگر سخنان او نیز واقعیت داشته باشد.



+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 16:58 توسط رضا کلانتری |

مطالب پيشين
, ساعت 16:58" > شناسایی افراد از روی سۆالات آنها


شناسایی افراد از روی سۆالات آنها ( <-PostCategory-> )



شناسایی افراد از روی سۆالات آنها

جلسات خواستگاری,سوال پرسیدن از خواستگار

 

در جلسات خواستگاری، ارزیابی شما سۆال‌محور باشد نه جواب‌محور. روش‌های کلاسیک و قدیمی آموزش و ارزیابی‌ها، جواب‌محور است. هنوز در نظام آموزشی مدارس و دانشگاه‌ها برای ارزیابی، یک سری سۆال می‌دهند، اگر توانایی پاسخگویی را داشت، این دانشجو یا دانش‌آموز، درس‌خوان و اهل مطالعه به شمار می‌آید.

 

 

سوال پرسیدن از خواستگار

این سۆالات و ارزیابی‌های جواب‌محور فقط میزان حافظه‌ی دانشجو را نشان می‌دهد؛ نه میزان فهم او را. از این رو، در مدارس و دانشگاه‌ها اگر مطرح شود که امتحان گرفته شده در ماه پیش مورد قبول نیست و باید مجدّداً امتحان دهند، با مخالفت شدید دانش‌آموزان و دانشجویان مواجه می‌‌شوند؛ زیرا آنان دروس را فقط برای امتحان خوانده‌اند و حالا دیگر یادشان نیست؛ این ارزیابی مطرود است.

 

در استخدام‌ها و گزینش‌های بورس از مصاحبه‌گران خواسته می‌شود فهم و درک فرد را ارزیابی کنند نه محفوظاتش را؛ مثلاً اگر بخواهند دانشجوی رشته‌ی فیزیک را بورس کنند، بهتر است از او بپرسند: مهم‌ترین سۆال فیزیکی که برای شما مطرح است، چیست؟ چه گره‌ای در فیزیک دارید؟ سۆالات این دانشجو مشخص می‌کند که سطح علمی و فهم علمی این دانشجو در چه حدّی است.

 

در جلسات خواستگاری، بیش و پیش از آنكه سۆال مهم باشد، نوع پاسخگویی مطرح است؛ زیرا چه بسا پاسخ به سۆالات را حفظ کرده باشد. سۆالات بیش‌تر معرّف افراد است تا جواب‌ها؛ به عنوان مثال اگر در مصاحبه‌های صدا و سیما دیده باشید، وقتی خبرنگار از مصاحبه شونده‌ی دختر بپرسد، الگوی شما کیست؟ معلوم است که بطور کلیشه‌ای پاسخ می‌دهد: حضرت زهرا&. این پاسخ معلوم نیست بیانگر رفتار او باشد و نمی‌توان اطمینان كرد كه واقعاً هم چنین باشد.

 

از طرفی فرد ممکن است در جلسه‌ی خواستگاری هول شود و پاسخی را که خود به آن معتقد است را نگوید. نباید بر اساس پاسخ او تصمیم قطعی بگیریم. امّا نوع سۆال‌ها و موضوع سۆال‌ها بیش‌تر تعیین کننده است و نشان می‌دهد او چه دیدگاه و دغدغه‌هایی دارد. حتّی ترتیب سۆالات و تأكید روی بعضی از آن‌ها می‌تواند نشان‌دهنده‌ی ایده‌ها و تفكّرات او باشد.

 

به عنوان مثال اگر شما از خانواده‌ی دختر یا خود دختر بپرسید: شما در قید و بند مادیات هستید یا نه؟ جوابی كه تقریباً همگان می‌دهند، این است: ما به نجابت داماد بیش‌تر نظر داریم نه مادیات! پس نمی‌توان این سۆال و جواب را ملاک قرار داد.

 

اما اگر به نوع سۆالاتی که دختر یا مادرش می‌پرسند توجّه کردید، مثلاً این ماشین را تازه خریده‌اید؟ مدلش چیست؟ این سۆالات برای ما مشخّص می‌کند که همّ و غمّ این دختر چیست و چه چیز برایش جلوه دارد. قطعاً دغدغه‌های مادّی برایش مهم است که در این زمان مهم، سۆالاتی در زمینه‌ی ماشین از او می‌پرسد.

 

اگر دختر از پسر بپرسد: نظرتان راجع به ادامه‌ی تحصیل دخترها چیست؟ عموم پسرها پاسخ می‌دهند: من افتخار می‌کنم همسرم تحصیل کرده باشد! این جواب کلیشه‌ای است که همه‌ی پسرها یاد گرفته‌اند اینگونه پاسخ دهند. به این جواب نباید اعتماد کرد. امّا اگر این آقاپسر از رشته‌ی تحصیلی دخترخانم بپرسد و وضعیت درسی او را جویا شود و با شور و حالی به آن بپردازد، نشان می‌دهد او به ادامه‌ی تحصیل همسرش علاقمند است تا آنكه فقط بپرسد: «درس شما كِی تمام می‌شود؟!»

 

 

شیوه‌ی سۆال كردن

در جلسه‌ی خواستگاری این نکته را به عنوان یک قاعده در نظر داشته باشید که هر کس بیش‌تر حرف بزند، كم‌تر شناخت حاصل می‌كند و مخاطب بیش‌تر از او کسب اطّلاعات می‌کند. بنابراین اگر کسی بگوید من در جلسه‌ی خواستگاری با زرنگی تمام مثل صحبت می‌كردم، کاملاً در اشتباه است. زرنگی از طرف مقابل بوده است که بیش‌تر شنونده بوده است!

 

بدیهی است اگر سۆالات کلیدی و خوب مطرح شود، پاسخ‌ها هم تا حدودی می‌تواند نکات و اطّلاعاتی را به ما بدهد که بر اساس آن، تصمیم‌گیری صحیح‌تری داشته باشیم.

در بعضی سۆالات که احتمال می‌دهید طرف مقابلتان طبق میل شما جواب بدهد، بصورت دیگر بپرسید، به نحوی كه جهتگیری و نظر شما در سۆال معلوم نشود؛ مثلاً به جای اینکه بپرسید: وقتی از دست همسرتان عصبانی می‌شوید، چه می‌کنید؟ بپرسید وقتی خواهر یا برادرتان شما را عصبانی می‌کنند، چه می‌کنید؟

 

 

اما چند نكته:

ـ اگر طرف مقابلتان از جواب سۆال شما طفره رفت، سۆالتان را به همان شکل در جلسات دیگر و به طرز دیگری در همان جلسه بپرسید.

 

ـ اگر از جواب او به سۆالی قانع نشدی، از او بیش‌تر توضیح بخواه تا به نتیجه‌ی دلخواه دست یابی.

 

ـ سۆالاتی که دغدغه‌ی فکری تو نیست، یا غیر از آن چیزی که هستی تو را نشان می‌دهد، نپرس.

جلسات خواستگاری,سوال پرسیدن از خواستگار

ـ سۆالات شما به طور غیرمستقیم نشان‌دهنده‌ی ایده‌ها و تفکّرات شماست که معرّف شما خواهد بود، دقّت در سۆالاتی که می‌خواهید از او داشته باشید و سۆالاتی که او از شما می‌پرسد شما را در شناخت بهتر کمک می‌کند.

 

ـ از آنچه برای شما یا خانواده‌تان اهمیت دارد، سۆال کن؛ نه مطالبی که به آن اعتقاد نداری زیرا نه تنها به تو کمکی نمی‌کند بلکه باعث سردرگمی می‌شود.

 

ـ‌‌ در مورد مسائلی که در زندگی مشترک برای شما پیش می آید از قبیل روابط شما با خانواده ی او یا برعکس سۆال کنید.

 

ـ‌‌ از سۆالاتی که در بطن آن جواب نهفته است و طرف با بله و خیر می تواند از آن بگذرد پرهیز کنید.

 

ـ‌‌ سۆالات کلی نپرسید؛ مثلاً ایمانتان در چه حدی است؟ این سۆال باید به چند سۆال تقسیم بندی شود.

 

ـ‌ سۆال‌هایی که جواب آن نیاز به توضیح دارد، تشریحی بپرسید؛ نه به صورت بله و خیر. مثلاً به جای اینکه بپرسید آیا شما عصبانی می‌شوید؟ سۆال کنید چه موقع عصبانی می‌شوید و موقع عصبانیت چه می‌کنید؟ چون به هر حال همه عصبانی می‌شوند.

 

ـ‌‌ نسبت به جواب‌هایی که می‌دهد، سۆالی طرح كنید تا عمیقاً به نظر او پی ببرید.

 

ـ‌ در بعضی سۆالات که احتمال می‌دهید طرف مقابلتان طبق میل شما جواب بدهد، بصورت دیگر بپرسید، به نحوی كه جهتگیری و نظر شما در سۆال معلوم نشود؛ مثلاً به جای اینکه بپرسید: وقتی از دست همسرتان عصبانی می‌شوید، چه می‌کنید؟ بپرسید وقتی خواهر یا برادرتان شما را عصبانی می‌کنند، چه می‌کنید؟

 

 

تشخیص صداقت

یکی از سۆالات مهمی که معمولاً پیرامون جلسات خواستگاری می‌شود، این است که ما از کجا بفهمیم طرف مقابل سۆالات را با صداقت پاسخ داده است یا نه؟

 

 

صبحت جلسه خواستگاری

برای اطمینان از جواب‌های او، باید مقدّمه‌ای را درباره‌ی صداقت بیان کنید. به مخاطب خود بگویید: «صداقت در خواستگاری یک امر حیاتی است. من خود آدمی نیستم که همیشه در زندگی راستگو باشم و انتظار ندارم همسرم نیز همیشه در زندگی راست گفته باشد. امّا اینکه انسان در جلسه‌ی خواستگاری به راستگویی دقّت داشته باشد، بحث بسیار مهمّی است؛ زیرا عدم صداقت در جلسه‌ی خواستگاری را خیانت به طرف مقابل می‌دانم و من هر نقطه ضعفی را از خواستگارم می‌پذیرم مگر این نقطه ضعف را». باید بکوشید بگونه‌ای با بیانی جدّی این مطلب را یادآور شوید؛ مثلاً اینکه بگویید: «من اگر متوجّه شوم در جلسه‌ی خواستگاری مطلبی خلاف واقع بیان شده است؛ اگر نقاط مثبت فراوان هم داشته باشد، نمی‌توانم از او بپذیرم؛ زیرا ازدواجی موفّق است که انسان هم خوب انتخاب کند و هم خوب انتخاب شود.»

 

البته جمله‌ی آخر پیام مهمی است برای خود شما. اگر شما بخواهید با کسی مسافرت بروید و او تمایلی به مسافرت با شما نداشته باشد و شما اصرار کنید و طرف را متقاعد کنید و راهی مسافرت شوید، مسافرت به هر دوی شما تلخ خواهد شد. ازدواج بالتر از این است. اگر یکی خوب انتخاب کند ولی خوب انتخاب نشود، خود این فرد هم از زندگی لذّت نمی‌برد. بنابراین باید صداقت داشته باشیم.

 

پس از اینکه این مطالب را مطرح کردید، یکی از نقاط ضعف خود را هم بیان کنید و بگویید: من برای اینکه صداقت خود را نشان دهم این نکته را می‌گویم، و از او بخواهید که این مسأله را حتّی با پدر و مادرش در میان نگذارد. و در مقابل شما نیز از او بخواهید اگر او هم نکته‌ای و نقطه‌ی ضعفی دارد که لازم به گفتن است، برای شما بازگو کند.

 

بدیهی است شما قبل از جلسه‌ی خواستگاری تحقیقاتی انجام می‌دهید و قطعاً ممکن است از نقاط ضعفی آگاهی پیدا کنید. اگر در جلسه‌ی خواستگاری در قالب سۆالی به آن نکته اشاره نمودید و طرف مقابل به آن نقطه ضعف اشاره کرد، می‌توانید نتیجه بگیرید که در سخنان او نیز صداقت وجود دارد و آدم دروغ‌گویی نیست. ولی چنانچه برداشت صحیحی از خود نداشت، معلوم نیست دیگر سخنان او نیز واقعیت داشته باشد.



+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 16:58 توسط رضا کلانتری |

مطالب پيشين
, ساعت 16:58" > شناسایی افراد از روی سۆالات آنها


هفت خوان مهم در انتخاب همسر ( <-PostCategory-> )



هفت خوان مهم در انتخاب همسر

انتخاب همسر, همسر مناسب

 

دنبال همسر مناسب هستید؟ آرزو دارید شریک زندگی تان را پیدا کنید و کسی در شان و مرتبه خودتان همدم بقیه عمرتان شود؟ برای این کار باید قبل از هر چیز از هفت خوان بگذرید!

 

هفت خوان ازدواج

1) قدم اول این است که خودتان را درست بشناسید و مطمین باشید که واقعا تصمیم دارید ازدواج کنید یا نه و اگر پاسخ مثبت است به چه دلیل؟ بخاطر پول؟ ظاهر طرف مقابل؟ شخصیتش؟ یا صرفا برای اینکه از خانه پدری فرار کنید؟ کسی که خودشناسی می کند، برای زندگی خودش هدف قایل می شود، برنامه ریزی می کند، آرزوهایش را روی کاغذ می آورد و جاهای خالی زندگی اش را شناسایی می کند.

 

کسی که خودش را خوب می شناسد، کمتر تحت تاثیر حرف دیگران مسیر زندگی اش را تغییر می دهد و دوست دارد خودش بداند با زندگی اش چه کار می کند. به عنوان مثال، یک دختر 17 ساله دوست دارد در سن 30 سالگی جراح زنان و زایمان باشد، در شیراز زندگی کند ویک بچه داشته باشد.

 

اولا این که کسی که می خواهد پزشک متخصص بشود، باید همسری انتخاب کند که شرایط بخصوص شغلی او را درک کرده و بتواند او را حمایت کند. از سوی دیگر شاید لازم نباشد او هم جراح باشد اما باید از تحصیلات دانشگاهی برخوردار باشد. در ضمن، برای چنین دختری که زودتر از 30 سالگی نمی خواهد بچه دار بشود، ازدواج زودرس یا حاملگی زودرس مزیت خاصی ندارد. در ضمن اینکه دوست دارد در شیراز زندگی کند، تا حدی تکلیف خواستگاری که می خواهد او را به تبریز یا کانادا ببرد را مشخص می کند. با خودتان رو راست باشید، و در تصمیمتان راسخ باشید.

 

2) مرحله دوم این است که همسر آینده تان را بر اساس خواسته ها و موقعیت فعلی خود تصور کنید. تصور کردن همسر ایده آل با توجه به آرزوهایتان نسبتا راحت است. همیشه از خودتان این سوا ل را بپرسید: آیا من برای شخصی که به عنوان همسر ایده آل خودم تصور کرده ام، همسر ایده آلی هستم؟ خیلی ساده است. هر ترازویی دو کفه دارد. اگر می خواهید کفه طرف مقابلتان سنگین باشد، ابتدا باید کفه طرف خودتان را سنگین کنید. کسی که می خواهد با یک فرد تحصیل کرده هنردوست ازدواج کند، بهتر است خود نیز تحصیل کرده و هنر دوست باشد.

 

3) در مرحله سوم باید یکسری معیارهای غربالگری اولیه برای همسریابی انتخاب کرده و آنها را آزمایش کنید. رایجترین معیارهایی که برای این منظور به کار می روند عبارتند از: تفاوت سن، تفاوت قد، تفاوت ظاهر، تفاوت تحصیلات، تفاوت طبقاتی، تفاوت قومی، تفاوت زبانی و در نهایت تفاوت دینی. نکته مهم این است: این شما هستید که تعیین می کنید یک ویژگی برایتان مهم است یا خیر.

 

مثلا برای یک نفر ممکن است ازدواج درون قومی خیلی مهم باشد ولی برای کس دیگر اصلا اهمیت نداشته باشد. نکته دیگر این است که تفاوت آدمها در یک قالب نسبی مطرح می شود تا مطلق. مثلا به نظر یک نفر قد 170 کوتاه است و به نظر شخص دیگری ایده آل است. پژوهش ها نشان دادند که کسانی که حرف مردم برایشان مهم است بیشتر به ظاهر طرف مقابلشان اهمیت می دهند.

 

قدم اول این است که خودتان را درست بشناسید و مطمین باشید که واقعا تصمیم دارید ازدواج کنید یا نه و اگر پاسخ مثبت است به چه دلیل؟ بخاطر پول؟ ظاهر طرف مقابل؟ شخصیتش؟ یا صرفا برای اینکه از خانه پدری فرار کنید؟

 

4) مرحله چهارم عبارتست از دیدن و دیده شدن برای ایجاد جاذبه اولیه. در کشورهایی که محیط های مختلط کمتر است، پسرها ممکن است به کمک مادر و خواهرانشان برای پیدا کردن همسر مناسب متوسل شوند. ولی متاسفانه چنین امکانی برای اکثر خانمهای جوان کمتر وجود دارد. به همین دلیل توصیه من این است که محیط کار، تحصیل یا تفریح خود را به گونه ای انتخاب کنید که حداکثر احتمال ممکن را برای دیده شدن توسط همسر احتمالی آینده تان به شما بدهد. به عنوان مثال کسی که می خواهد با یک موسیقیدان ازدواج کند، یا در کلاسهای متعدد موسیقی شرکت می کند یا عضو انجمنی می شود که موسیقی دانان معمولا عضو آن می شوند. کار دیگری که می توانید بکنید این است که چند خصوصیت اصلی که برای همسر آینده تان در نظر دارید به نزدیکان و دوستان بگویید ممکن است آن ها فردی را با این مشخصات بشناسند و یا در آینده اگر با چنین کسی برخورد کنند بلافاصله به یاد شما می افتند و می توانند نقش معرف را داشته باشند.

 

5) مرحله بعد یا دوست شدن با کسی است که فکر می کنید ممکن است با او ازدواج کنید یا خواستگاری کردن از این فرد است. در بسیاری از جوامع (چه شرقی و چه غربی) معمولا خواستگاری توسط جنس مرد صورت می گیرد و معمولا یک زن نمی تواند از یک مرد تقاضای دوستی و یا ازدواج بکند وگرنه به سبکی متهم می شود. به هر حال، فراموش نکنید وقتی با کسی به قصد ازدواج دوست شدید یا از او خواستگاری کردید، فکرتان فقط مشغول ظواهر امر (مانند کافی شاپ رفتن و کادوهای رمانتیک دادن یا نحوه چای آوردن عروس خانم موقع خواستگاری و مراسم عروسی) نباشد. به اصل موضوع دقت کنید.

انتخاب همسر, همسر مناسب

6) مرحله ششم که به نظر من مهمترین مرحله انتخاب همسر است، بردن نهایت استفاده از فرصتها برای شناخت بهتر همسر احتمالی تان از طریق برقراری ارتباط کلامی یا غیر کلامی می باشد. امروزه حتی خانواده های نسبتا سنتی و مذهبی با حرف زدن و معاشرت زوجهای آینده در طول دوران نامزدی شان مخالفت چندانی ندارند. در طول این جلسات، از طرف مقابل خود باید سوال بپرسید. سوالهای تعیین کننده. این سوالها از هر فرد به فرد دیگر فرق می کند اما به عنوان نمونه چهار تا پنج مورد از آنها را برایتان می گوییم:

 

الف) می توانید بپرسید: هدف شما در زندگی چیست؟ سه تا از بزرگترین آرزوهای زندگی تان را بگویید .

 

ب) مثلا: هدف شما از ازدواج چیه؟ چرا می خواهید با من ازدواج کنید؟

 

پ) من شغلم ایجاب می کند که در خارج از منزل کار بکنم. می خواستم بدانم راجع به این موضوع چی فکر می کنی؟

 

ت) در خانه پدر و مادری شما تقسیم کارهای منزل به چه صورت بوده؟ دوست دارید در زندگی ما چطور باشد؟

 

پرسیدن این سوال ها کمک کننده است، اما فراموش نکنید که ما در دنیای ایده آل زندگی نمی کنیم، بنابراین اگر تصمیمتان بر این شد که با فردی ازدواج کنید (بخصوص برای خانم ها) فراموش نکنید حتما شرایطی را که برایتان مهم است سر عقد مطرح کرده و تعهد لازم را از همسر آینده تان بگیرید. این تنها سندی است که می تواند در صورت عدم سازش همسرتان در موارد یاد شده از شما حمایت کند.

 

از سوال مهم تر، ارتباطات غیر کلامی است. مثلا اینکه آیا رفتارش طوری که می خواهید با مهربانی و عاطفه هست یا نه؟ آیا آداب اجتماعی را در حدی که برای شما مهم است بلد هست اگر نه، آیا در این حد با او احساس صمیمیت می کنید که این مورد را با او در میان بگذارید؟

 

علاوه بر آن باید از خودتان بپرسید: از هم صحبتی با او خسته شدید یا لذت بردید؟ اینکه اگر اختلاف نظری پیش آمد می توانید با صحبت کردن مسیله را حل کنید و یا بر سرش به تفاهم برسید؟ آیا می ترسید مسیله ای را با او در میان بگذارید؟ از عکس العمل هایش در مقابل حرف ها و رفتار شما نگران می شوید؟ آن چیزهایی را که شنیدید یا دیدید وقتی به خانه برگشتید، روی کاغذ بیاورید، زیرا برای مرحله آخر یا هفتم باید از آنها استفاده کنید.

 

7) مرحله آخر جمع بندی وضعیت و گرفتن تصمیم مناسب است. در زندگی هر کسی حداقل یک فرد معتمد وجود دارد. نسبت آن شخص مهم نیست. عقل و تجربه اش مهم است. باهم صحبت کنید و مجموع شرایط را برایش بگویید و بخواهید وضعیت را از دید خودش ارزیابی کند. سعی کنید در ارایه مشاهدات و شنیده هایتان منصف باشید و به اصطلاح سانسور نکنید. بعد با خودتان خلوت کنید. تمام نظرات و تفکرات را کنار هم بچینید و جنبه های مثبت و منفی ازدواج با این فرد را کنار هم مقایسه کنید. آیا جنبه های مثبت به جنبه های منفی می چربند؟ آیا چیزی در نکات منفی هست که خیلی برا یتان مهم باشد و بخاطرش بخواهید از طرف بگذرید؟ ممکن است چیزهایی را که شنیدید قبول نداشته باشید که ایرادی ندارد. هرکسی نظر خودش را دارد، ولی در نهایت این زندگی شماست. تصمیم آخر را خودتان بگیرید و آن را به پدر و مادرتان اعلام کنید.

 

می توانید وقتی نتیجه تصمیمتان را به پدر و مادرتان می گویید دلایل خودتان را هم بگویید که بدانند این تصمیم را عاقلانه گرفتید و جوانب آن را سنجیده اید.

 

مراحل بالا توصیف یک فرایند عقلانی و منطقی بود. ازدواج در زندگی فرد یک تصمیم خیلی مهم است. ازدواج موفق می تواند تمام توانایی های بالقوه فرد را شکوفا کند و ازدواج نا موفق می تواند منابع غنی درون وجود یک نفر را به صفر برساند. هستند کسانی که فقط از روی احساسشان ازدواج کردند و خوشبخت شدند ولی تعداد کسانی که خوشبختند و این تصمیم را با چشم های باز و با در نظر گرفتن همه جوانب گرفتند بیشتر است.



+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 16:54 توسط رضا کلانتری |

مطالب پيشين
, ساعت 16:54" > هفت خوان مهم در انتخاب همسر


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد